جدول جو
جدول جو

معنی قلعه قاسم - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه قاسم
(قَ عَ سِ)
قلعه ای است از توابع طلیطله در اندلس. (معجم البلدان ج 7 ص 11)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ تَ)
نام یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان بروجرد است. این دهستان از شمال به دهستان اشترنیان، از جنوب به قصبۀ اسدخانی، از خاور به دهستان همت آباد و از باختر به قصبه شیخ میری و کوه گردش محدود است. موقع طبیعی آن جلگه و کوهستانی و هوای آن معتدل و سالم است. آب کلیۀقراء آن از رود خانه الشتر و چشمه تأمین میگردد. راه اغلب قراء آن اتومبیل رو است. این ده از 93 آبادی تشکیل گردیده و در حدود 13000 تن جمعیت دارد. قراء مهم آن عبارت است از: گوشه گابله، گوشه چهار چنار، خیال، گندن و گیلان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
قلعه ای است که در استحکام به قلعه پرگ نمیرسد و دارای هوایی گرم است. (فارسنامۀ ابن بلخی چ کمبریج ص 159)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
قلعه ای است مر بنی سمیر را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَعَ فَ رِدْ دی)
دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترنیان شهرستان بروجرد، واقع در 18هزارگزی شمال خاور اشترنیان و کنار راه مالرو کوشکی پائین به اشترنیان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 154 تن است. آب آن ازقنات و چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
قلعه ای است به یمن. (منتهی الارب) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ قُ)
دهی است از دهستان کوهساران بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 2100گزی جنوب خاوری مینودشت. موقع جغرافیایی آن کوهستانی وهوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 750 تن است. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، لبنیات، ابریشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و چادرشب است. دبستان و زیارتگاهی دارد. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول، واقع در 21هزارگزی جنوب خاوری دزفول و 10هزارگزی جنوب باختری شوسۀ شوشتر به دزفول. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 300 تن است. آب آن از رود خانه دز و محصول آن غلات، برنج، کنجد و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀ عشایر بختیاری می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
قلعه ای است نزدیکی اومه از بلاد سودان. (ریحانه الادب ج 3 ص 256)
لغت نامه دهخدا
(اُ جُ / اُ)
قلعه ای است در مدینه
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ قَ رَ)
دهی است از بخش سمیرم بالا شهرستان شهرضا، واقع در 20هزارگزی جنوب سمیرم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، تنباکو، کشمش، بادام و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سِ)
دهی است از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 16هزارگزی جنوب باختری فلاورجان و 3هزارگزی راه ریز. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 805 تن است. آب آن از زاینده رود و محصول آن غلات، برنج، پنبه، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان قائد رحمت، بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در 16هزارگزی شمال خاوری زاغه و 7هزارگزی شمال اتومبیل رو خرم آباد به بروجرد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 112 تن است. آب آن از نهر کشم شم و سراب میرکه و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش بافی و جاجیم و جل بافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ قائد رحمت هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا